جامعه شناسان، روان شناسان اجتماعی و مردم شناسان از اصطلاحی به نام «جامعه پذیری» یا «اجتماعی شدن» استفاده میکنند. این مفهوم به روندی گفته میشود که در آن، شخص در طول حیات خویش هنجارها، قواعد و ارزشهای جامعه خویش را یاد میگیرد و رفتار اجتماعی اش را براساس آن تنظیم میکند. به عبارتی آماده شدن فرد توسط جامعه برای برعهده گرفتن نقشها را جامعه پذیری میگویند.
اگر فردی جامعه پذیر نشود، جامعه ازطریق روشهای کنترل اجتماعی برای انطباق او با ارزشها و آداب و عقاید، تلاش و رفتارش را هدایت میکند. جامعه شهری به عنوان سکونتگاه گروه زیادی از مردم به دنبال ارائه سبک خاصی از زندگی است که هم مقبول گروه درخورتوجهی از جمعیت شهری باشد و هم با مبانی اخلاقی و ارزشی در سطح عالی، هماهنگی داشته باشد.
این فرایند در دو سطح مطرح شدنی است: سطح اول برای شهروندان و ساکنان دائمی شهرهاست که باید خود را با قوانین اجتماع شهری وفق دهند و اصول آن را رعایت کنند و سطح دوم مربوط به مجموعه مسافران، گردشگران یا زائرانی است که باتوجه به موقعیت هرشهر به آن مراجعه میکنند و نقش مهمان با حضور موقت را دارند.
مدیریت شهری باید از طریق ساختاردهی منظم و مداوم رفتار شهروندان باعث همسوسازی و سازگاری نگرش ها، ارزشها و رفتارهای فردی با ارزش ها، هنجارها و رفتارهای مطلوب شهروندی شود.
«جامعه پذیری شهری» زمانی در معنای واقعی خود بروز مییابد که در آن قوانین، ارزشها و استانداردها با «درنظر داشتن نیازهای عمومی و طبیعی انسان»، «بر محور عدالت اجتماعی»، «براساس آموزههای متعالی اسلامی، ایرانی و اخلاقی»، «توجه به همه شهروندان» و به صورت «منعطف و به دور از تعصبات کاذب» تنظیم شده باشد.
برای تحقق این امر، فرهنگ و رسانه باید دربست در خدمت جامعه و رشد و بالندگی آن باشد تا شهروندان با دریافت «خدمات فرهنگی» مناسب، «رفتار اجتماعی» مطلوب ارائه دهند.
امروز باتوجه به اثرگذاری شگرف رسانه و تلاش جامعه جهانی برای یکپارچه سازی، مقوله جامعه پذیری و استانداردهای اخلاقی و رفتاری جوامع محلی با چالشهای فراوانی مواجه شده است؛ به خصوص آنجا که به یاد آوریم جهانی شدن به صورت ارادی یا غیرارادی به دنبال از بین بردن خرده فرهنگها و آداب اجتماعی ملت هاست، پس در این شرایط اگر قرار است جامعه شهری بر باورها و ارزشهای مورد پسند خود استوار بماند و آنها را حفظ کند، باید فرایند جامعه پذیری و اصول مترتب بر آن را فرایندی پیچیده بداند و برای تحقق آن سطح بالاتری از مبانی نظری و رفتاری را پیش بینی کند.
اگر نکات یادشده را بپذیریم، دیگر آموزشهای شهروندی در سطحی که اکنون وجود دارد، پاسخگوی نیازهای اجتماعی نیست و باید برای آن طرحی نو پیش بینی کرد.